اهورااهورا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

خاطرات اهورا با مامانی وبابایی

نوروز 93- مرحله 2

1393/1/31 12:49
495 بازدید
اشتراک گذاری

نوروز 93 رو ما اصلا خونمون نبودیم

روز اول ودوم خونه مامان الهه وبقیه  روزهای رفتیم رشت  خونه مامان زینت اینا ، ضمنا بابا طهمورث هم چون شرکتی که خودش تاسیس کرده بود رو تازه شروع کرده بود گفت امسال خیلی کارم زیاده زود  برمی گردم .

وقتی رسیدیم  خونه مامان زینت اینا  باهاشون روبوسی کردیم وعید بهشون تبریک گفتیم هنوز دایی بابک وساره جون نرسیده بودند خاله بهجت وعمو امیر هم قرار بود عصر بیان اونجا...شام اونشب همه دور هم بودیم ومامان زینت هم که مثل همیشه وقتی بچه هاش دور و برشن دیگه نمیدونه چکار کنه.. بازم خیلی خوش گذشت . خدای مهربون سلامتی خونواده را ازت میخوام......

من و اهورا حسابی دیگه خونه مامان زینت استراحت کردیم تازه امسال اولین عیدی بود که خاله بهجت هم دیگه مثل قبل از ازدواجش همش اونجا نبود وطبق قولی که بابا انوش بهش داده بود که اتاق خاله بهجت ، کامپیوترش ، تختش و........ دیگه مال اهورا ست ، اهورا هم ........حسابی حس مالکیت به دست داده بود

خیلی جدی رفت اتاق خاله بهجت ....(کلی تحویل بازار)

بابا طهمورث فردای اونروز برگشت تهران واواخر هفته دوم دوباره برگشت رشت.

توی این فاصله مراسم عید دیدنی در شمال شروع شد(فامیلهای مامانی) . خونه پدر بزرگ ، مادر بزرگ ، خاله ......

و فامیلهای که میومدن خونه مامان زینت اینا .....و واقعا عید چه بهونه خوبی  که  دیدارها تازه میشند......

گریه
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)