نمایش نیم وجبی - تالار هنر
کودک که بودی ، همیشه نگاه دو نفر نگرانت بود ....
مادر و پدر !
همیشه وجود دو نفر در تو خلاصه میشد و قلبشان برای تو می تپید .... پدر و مادر !
و تو از حس عجیبشان بی خبر !
.... روزگار گشت و تو قد کشیدی و بزرگ شدی ...
حالا تو یک پدری یا یک مادر !
.....و کودکی داری که همه وجود توست ... همیشه برایش نگرانی ..
پدر و مادر بودن حس عجیبی است... وکودکت از آن بی خبر !
به یاد همه مامان و باباهای مهربون
جمعه گذشته (٨/٦/٩٢) رفتیم تالار هنر برای دیدن نمایش موزیکال نیم وجبی ، اهورا به تآتر و سینما علاقه زیادی داره که با مامانی و بابایی گاهی اوقات سری به این سالنها می زنند
البته اونروز بابایی نتونست با ما بیاید تآتر ، اهورا با مامانی این نمایش با مزه رو دیدند . نیم وجبی داستان پسر بچه کوچکی است که مامانش میره سر کار و یک روز با پدرش تنها می مونه خونه و ماجراهای جالبی برای پدرش ایجاد میکنه ( که برای مامان و بابا ها تجدید خاطره است .........)
یه چیز جالب راجع به دکور این نمایشه که بیشتر از کاغذ استفاده کردند( تکنیک اوریگامی )
اهورا ی ٤ ساله هم مثل این پسر آقاها به این نمایش توجه می کرد و شخصیت پدر این نمایش خیلی براش جذاب بود
وقتی رسیدیم خونه این داستان رو برای بابایی با اون زبونش تعریف کرد ( البته بماند تو مسیر خونه چقدر از مامانی سوال وجواب کرد .......... )که چقدر این نیم وجبی شیطونی کرد ولی بعدش به باباش کمک کرد ................................................................................
یه روز خوب با مامانی ، دوست دارم پسر عزیزم