بازیهای اهورا....
سلام به همه اوچولوها
امروز سه شنبه۱۳دهم اردیبهشت ۹۰ده .
وقتی از سر کار برمی گردم خونه با چشمهای خوشکلت و لبخند قشنگت خستگیه مامانی رو ازتنش در میاری .واقعاً تو آخره انرژی هستی .
چند روزپیش سرراه رفتم برات از فروشگاه کودک یه کتاب که اسمش تاتی کوچولوهاست
------
-----
(یه مجموعه کتابی که عکس نی نی ها با حالتهای مختلف همراه با شعره )و یه سری لِگو خریدم
وقتی اونارو تو دستم دیدی خیلی خوشحال شدی . طبق روال هر روز اول لباس تو خونَمو برام آوردی تا خیالت راهت شِه که من پیشتم بعد کتابُ ورق زدی از عکساش خوشتت اومد الان چون تو مرحله ای هستی دوست داری رفتارها و حرکات جدیدو امتحان کنی، هرکدوم ازاون حالتهای نی نی ها رو انجامش میدادی (آخه تواین کتاب حرکات ورزشی ام هست) .
بعدش رفتی سراغ لِگًوها که با اونا بُرج درست کنی .پسر عسلم خیلی خوب یاد گرفتی ، اندازه قدت این لِگو آجریها رو می چینه..
چند روزیه که این پِسمَله جوجوی ما با اسباب بازیاش بازی میکنه- -
(با توپ وبادکنکاش ،سه چرخش ، موتورش، لِگوها ، لب تابش (تابتی)کلیداش ...........) کتاب شعراشو میده به مامانی و بابایی تا براش بخونه و خیلی هم دوست داره . و وقتی هم که حوصلش سر میره، یه سری به کابینت آشپز خونه که یه قسمتشو مامانی بهش اختصاص داده ،می زنه .دیگه کمتر به کنترل تلویزییون ودگمه هاش دست میزنی ...
عاشق این کنجکاویاتم..........
رفتارت بامزه شده میری رو صندلی میز میشینی و صحبت میکنی و دستای کوچولوتو تکون می میدی و کتاب یا روزنامه میخونی ، و حتما باید بهت نگاه کنیم وگیر میدی که بیایم پیشت بشنیم ..