اهورااهورا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات اهورا با مامانی وبابایی

یه روز خوشمزه با بچه های مهدکودک

یه روز خوشمزه !  آخ جون   چند روز قبل یعنی  روز سه شنبه٩٢/٠٦/١٩ از طرف مهد کودک همراه با مربی ها و بچه ها رفتین رستوران آمیتیس نزدیک مهد کودکتون ، ضمنا گفتند همراه با رضایتنامه ... ( جهت آشنایی با آداب اجتماعی ) ما هم که اولین بار برای  برنامه خارج از مهد کودک رضایت نامه  امضاء میکردیم یه کوچولو نگران بودیم .البته مهد کودکت نزدیک اداره مامانیه ، ساعت ١١ قرار بود ببرنتون رستوران منم ساعت ١١.٥ از اداره اومدم بیرون تا از دور ببینمت ..دیدم همه بچه های نازنین ، همرا ه با چند تا از مربی ها دارن شعر مبخونن تا غذای خوشمزه تون که می دونم همه بچه ها دوست دارند آماده ش...
23 شهريور 1392

ایستگاه روانشانسی

پرسشهای کودکان : چرا باید لباس بپوشیم ؟ کودکان همانطور که به بدن خود توجه می کنند به موارد خصوصی دیگران نیز کنجکاوی نشان می دهند اگز فرزند مان پیش از این به حمام رفتن پدر ومادر  توجه نمی کرد حالا او می خواهد حمام رفتن پدر ومادر ودیگران را تماشا کند همچنین در حالتی که خیره به ما نگاه می کند شاید چیزهایی بپرسد که ما را دستپاچه و ناراحت کند به عبارت دیگر زمان آن فرا رسیده که کودک بداند موارد خصوصی چیست در پاسخ دادن به پرسشهای کودک در این مورد آنچه مهم است این است که با خونسردی ودر فضایی آرام به او پاسخ دهیم و واکنش غیر طبیعی از خود بروز ندهیم چرا باید لباس بپوشم ؟ در پاسخ به بچه های خیلی کوچک می توان به سادگی گفت : برای این ...
17 شهريور 1392

نمایش نیم وجبی - تالار هنر

کودک که بودی ، همیشه نگاه دو نفر نگرانت بود .... مادر و پدر ! همیشه وجود دو نفر در تو خلاصه میشد و قلبشان برای تو می تپید .... پدر و مادر ! و تو از حس عجیبشان بی خبر ! .... روزگار گشت و تو قد کشیدی و بزرگ شدی ... حالا تو یک پدری یا یک مادر ! .....و کودکی داری که همه وجود توست ... همیشه برایش نگرانی .. پدر و مادر بودن حس عجیبی است... وکودکت از آن بی خبر !   به یاد همه مامان و باباهای مهربون   جمعه گذشته (٨/٦/٩٢) رفتیم تالار هنر برای دیدن نمایش موزیکال نیم وجبی ، اهورا  به تآتر و سینما علاقه زیادی داره که با  مامانی و بابایی گاهی اوقات سری به این سالنها می زنند الب...
10 شهريور 1392

بدون عنوان

        امروز ٢٤ تیر ٩٢ تولد ٤ سالگی اهورا ست     پسر عزیزم  تولدت مبارک   مامانی و بابایی  برات آرزوی بهترین ها رو  دارن  امروز  یکی از بهترین روزهای زندگیشونه  عشق مامانی و بابایی  اهورای عزیز خیلی خیلییییییییییییییییییییییییییی  دوست داریم  واصلا باورمون نمیشه اینقدر داره  زود زود میگذره ......... ٤ سال گذشت  وشما روز به روز عزیز تر میشی . و از خدای بزرگ میخواییم که همیشه سلامت و موفق باشی  ...
24 تير 1392

ترم اول کلاس موسیقی

اولین روز کلاس موسیقی ٧اردیبهشت ٩٢  بچه‌ها همانطور‌که حرف زدن می‌آموزند،موسیقی هم می‌آموزند.کافی‌است به‌آنها فرصت بدهیم وتشویقشان‌کنیم تا بشنویم وببینیم‌که چگونه به سادگی می‌نوازند و می‌خوانند ودرسنین بالاتر با کمی راهنمایی حتی می‌توانند با وسایل ساده سازهای گوناگون بسازند . کودکی دورانی است که احتیاج به آموزشهای خاصی دارد. ما باید تکنیکهای آموزش بچه‌ها را فرا بگیریم و از آن در دورة دبستان و بخصوص قبل از دبستان استفاده نماییم. کودک‌ابتدا باید به درستی دنیای پیرامون خود را بشنود و صداها را کشف کند و از همین تقویت حساسیت شنیدن ما وارد آموزش موسیقی می‌شویم (اما نب...
23 ارديبهشت 1392

روز مادر......92

لبخند ونگاه زیبایت قشنگ ترین لحظه ی زندگی برای زیستن است ، بانوی گل بهترین تبریکها  را به مناسبت روز زیبایت از من بپذیر ....... روز مادر رو به همه مامانای عزیز تبریک میگم   مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد. گاهِ بیماری ام، طبیبی بودی که دردم را می شناسد و درمانم می کند. گاهِ اندرزم، حکیمی آگاه که به نرمی زنهارم دهد. گاهِ تعلیمم، معلمی خستگی ناپذیر و سخت کوش که حرف به حرف دانایی را در گوشم زمزمه می کند. گاهِ تردیدم، رهنمایی راه آشنا که راه از بیراهه نشانم دهد. مادر تو شگفتی خلقتی، تو لب...
11 ارديبهشت 1392

چندتا ایده جالب برای سبزه و تخم مرغ عیدنوروز92

کم کم داریم به فصل بهار نزدیک میشیم حال و هوای اواخر اسفند خیلی عالیه امسال اهورا نسبت به سال گذشته بیشتر این تغییرو احساس میکنه قراره سبزه و تخم مرغهای سفره هفسینمنو با کمک این پسری آمادش کنیم چند تا تکنیکو از اینترنت سرچ کردم به نظرم کودکانه وبرای بچه ها جذابه البته تکنیکهایی رو که تابستون  امسال تو موسسه بادبادک تجربه کرده رو میتونه رو تخم مرغاش پیاده کنه .خلاصه ببینم چکار میکنم ..                ...
9 اسفند 1391

پیست اسکی-آذر90

           اینجا پیست اسکی شمشکه که یه پنج شنبه جمعه (آذر90)همراه خاله ثمین -عموسعید -خاله الهه -عمو مهدی دوستای مامانی وبابایی رفتتیم شمشک .راستی اونشب تولد خاله ثمین بود اونم نی نی دخملش تو فروردین به دنیا میاد .فرداش رفتیم پیست .یه عالمه برف بود اهورا کلی راه رفت و برف بازی کرد از اسکی بازی هم خیلی خوشش اومده بود به اسکی بازا هم با تعجب نگاه می کرد.         ...
10 آبان 1391