برای اولین بار رفتی تولد دوست مهدکودکیت
یه روزصبح مامان علی بقول خودت (علی حقیقی ) تو حیاط مهدکودک منو دید گفت مامان اهورا ، برای تولد علی میخوام یه سری از بچه های کلاس اهورا وعلی رو تو خونه دعوت کنم ،منم بهش گفتم وای چه فکر جالبی ، ولی خیلی کار سختیه ...... فردای اون روز خاله مریم کارت تولد علی رو به بچه ها داد (روز جمعه ٢٢شهریور ٩٢ ساعت ٥ تا ٧) خلاصه اهورای وروجک از صبح روز جمعه به دلیل اون دل کوچولو ش (بچم خیلی طاقتش کمه ) میگفت : مامان پس کی میریم تولد علی ...................... بابایی پس کی میریم تولد علی....... بالاخره ساعت یک ربع به پنج بابایی گفت مامانی لباس اهورا رو تنش کن ، بعد از ...
نویسنده :
مامانی و بابایی
15:10